تو از تمام درختان سرو، سروتری
اگرچه سروتری، ازدحام برگ و بری
میان باغچه در التهاب روئیدن
تو از تمام درختان سرفراز، سری
مگو تو همدم سوز نهان فرهادی
که مثل کوه پر از زخم تیشه و تبری
بگو ترا چه بنامم، بلندبالایی
که در سکوت، نباتی و در سخن، شکری
خیال کوچه قلبم چقدر خاموش است
بیا که بی تو ندارد طنین رهگذری
کلمات کلیدی :